-
بعد چندسال با کلی اتفاق اومدم❤️
دوشنبه 21 آذر 1401 03:12
سلام به همه کسایی که به وبلاگم تو این چندسالی ک نبودم سرزدن اگه از دوستان قدیمی هم وبلاگیم کسی خواست باهام صحبت کنه به ایدی اینستام r_yasamiiin پیام بده چون اینجا فقط برای مرور خاطراتم میام
-
قانون جدیدی وضع میکنم
پنجشنبه 27 اردیبهشت 1397 19:04
لعنت به تمام قانون های دنیا که تو هیچکدومشون شکستن دل آدما پیگرد قانونی نداره:) نمیدونم میتونم در آینده یکی از قانونگذارا باشم یا نه؟ که اگه تونستم یه کتاب قانون مینوسیم مختص شکستن دل آدم ها مجرمایی که دل آدم هارو میشکنن با هزارتا ماده و تبصره و... جرایمشونم هرچی باشه در مورد شکستن دل کسی من سنگین ترین مجازاتون میذارم...
-
فردا تولدمه...
چهارشنبه 26 مهر 1396 13:51
به جایی رسیدم که هیچی خوشحالم نمیکنه نه کادو گرفتن نه اینکه کسی تولدمو تبریک بشه اصلا کسی یادش نیست که بخواد تبریک بگه یا نه دیگه هیچی خوشحالم نمیکنه فردا میشم 21 ساله ولی دلم خوش نیست کاش بازم از ته دلم خوشحال و خوشبخت میشدم ولی...
-
باغ کتاب
چهارشنبه 26 مهر 1396 13:41
بعد از کلاس تصمیم گرفتیم با نادیا بریم باغ کتاب با اینکه شب نادیا نخوابیده بود منم یه ساعت فقط خوابیده بودم ولی خیلی سرحال بودیم گازشو گرف رفتیم اول وایستاد انقلاب بستنی خوردیم نادیا برعکس من که با سرعت کم میرم و همیشه از سمت راست اتوبان رانندگی میکنم این بشر هی لای میکشه خدانکنه یکی بخواد ازش بزنه جلو گازشو میگیره و...
-
اگه روزی استاد بشم
چهارشنبه 6 بهمن 1395 19:17
این ترم خیلی ترم سختی بود همه درسارو شب امتحان خوندم واقعا سخت بود برام تجربه شد دیگه نذارم درسارو برای شب امتحان انشاالله این ترم خدا کمک کنه که بتونم تو طول ترم بخونم خدایا ازت میخوام همه درسام این ترم قبول بشم اگه روزی استاد بشم بجای چرت و پرت درس دادن کمکشون میکردم به هرنحوی درسو آسون و شیرین میکردم براشون ک بخونن...
-
ّّپلاسکو
یکشنبه 3 بهمن 1395 15:43
داشتم از دانشگاه میومدم خونه انقلاب که رسیدم دیدم چقدر ماشین آمبولانس و آتش نشانی میرن و چند نفری تو خیابون دارن میدواند با خودم داشتم میگفتم یعنی چی شده یهو یه خانومه با گریه گف پلاسکو ریخته خدا کمک کنه کپ کرده بودم سوار اتوبوس که شدم سریع رفتم تلگراممو سر زدم که دیدم پر شده از فیلمای ریز ساختمان پلاسکو مات زده شده...
-
گریه های خاله با فندق
شنبه 25 دی 1395 13:42
د یروز ختم 7 شوهرعمه پدرم بود (پدر شوهر آبجیم) و خواهرم چون چهلمش نشده بود بچه رو قرار بود بذاره پیش من و ختم نیاره و مادرم پیش بچه موند و من نیم ساعت رفتم ختم و اومدم خونه و حنانه خانم فندق خاله بیدار شده بود مامانم گف شیشه بچرو گذاشتم رو شوفاژ گریه کرد بهش بده و رف نشستم یکم با حنانه خانوم حرف زدم و شعر خوندم و رو...
-
خسته شدم انقدر خر زدم
سهشنبه 7 دی 1395 21:07
ترم دوم تو این رشته کمر من شکست که از من میشنوین نرین رشته حقوق من کم آوردم که دعام کنین این ترمم قبول شم همه درسارو نزدیک امتحانا بدجور حالم بدمیشه توصیه میکنم هنگام درس خوندن تخمه بشکنین هم خوابتون میپره هم برای ذهنتون خوبه برم باز خر بزنم ( درس بخونم )
-
شب یلدا ...
چهارشنبه 1 دی 1395 18:05
شب یلدای امسال با سالای قبلمتفاوت بود یعنی تو 20 سال زندگی ای که من کردم اولین شب یلدایی بود که بهم خوش گذشت یادمه پارسال تو خونه تنها بودم دیشب زودتر از همه ما رفتیم خونه مادربزرکم تا کسی نیومده بود از فرصت استفاده کردم و نشستم حقوق جزای عمومی که امروز امتحان میان ترم داشتم رو خوندم و یکم اجیل خوردم و لبو تا بقیه...
-
بلاخره تموم شد
چهارشنبه 10 آذر 1395 01:40
شنبه صبح رفتم بانک برای واریز هزارتون امتحان شهری دیگه کارمند بانک منو میشناخت بس رفتم و دیگه بدون نوبت میرفتم کارمو و زد راه مینداخت رفتم آموزشگاه برای سه شنبه که امروز صبح بود اسم بنویسم وقتی اسممو نوشت گف پروندت بمونه آقای نادی نیست باید امضا کنه فردا بیا ببر دیگه کلاس برنداشتم دوشنبه که تعطیل رسمی بود خلاصه یکشنبه...
-
آرزو هایی که بهشون میرسم ولی...
شنبه 6 آذر 1395 03:52
بی خوابی زده به سرم داشتم فکر میکردم به آرزوهایی که دوست داشتم بهشون برسم و خیلیاشونو رسیدم خداروشکر ولی دیر انقدری که الان قدرشو نمیدونم ولی از خدای مهربونم ممنونم که همیشه هوامو داشته یه دفتر آرزوها دارم که از سوم راهنمایی آرزوهامو توش مینوشتم تا ببینم بهشون میرسم میخونم خندم میگیره چه آرزوهایه کوچیکی ولی برای من...
-
کی مث من از هارد خریدن ذوق میکنه؟
جمعه 5 آذر 1395 20:47
هفته پیش اومدم یه سریالی رو بریزم تو کامبیوترم که دیدم بعلههههه کل فایل های کامبیوترم پرشده اول از همه از پدرم اجازه گرفتم و بعد از اوکی دادنش کامبیوترو روشن کردمو طی یه حرکت از دیجی کالا انتخاب کردم و درخواست دادم و آوردنش هرچی فیلم و سریال داشتم مث ندید بدیدا ریختم تو هاردم چندتا فیلم که دیدمو پیشنهاد میکنم ببینید...
-
یه دفعه میبری...
چهارشنبه 19 آبان 1395 00:51
سلام الان که دارم مینویسم حال روحیم افتضاحه داغونم به هیچکسیم نمیتونم درد و دل کنم گفتم بیام اینجا بنویسم امروز برای بار 6 ازمون رانندگی برای گواهینامه گرفتنو رد شدم هرچی نذر کردم هرسری التماس خدارو کردم منو شرمنده پدر و مادرم نکن هی گفتم قبول میشم اینسری دیگه تموم میشه ولی نه ... خسته شدم از بس گفتم صلاح خداست حکمت...
-
8 محرم
یکشنبه 18 مهر 1395 13:44
سلام اونایی که به وبلاگم سر میزنین حالم از اونسری که مینوشتم خداروشکر بهتره فهمیدم که من خیلی ناشکرم وقتی سایه پدر و مادر بالاسرت باشه یعنی #خوشبختی مشغول درس خوندن برای درسهای جدید دانشگاهم فکرکنم رشتمو دوست دارم بااینکه سخته ولی همش درگیری های ذهنیمه توی کلاسمون یه پیرمردس 60 .70 ساله حرف میزنه انگار فامیل دور داره...
-
کاش روزای خوب بیان...
چهارشنبه 9 تیر 1395 13:33
سلام دیشب شب قدر بود با خدا خیلی حرف زدم واقعا دلم گرفته از این تنهایی و از این حالی که همش بغض دارمو و بی حوصلم از اینکه هیچ ذوقی برای آینده ندارم یه جایی میرسه که دیگه گریه هم آرومت نمیکنه حس خیلی بدی دارم کاش این حس بدم تموم بشه کاش باز یه دختر شاد باشم و زندگیم بی غصه باشه کاش روزی که این نوشتمو میخونم انقدر...
-
هیچ آرزویی ندارم
جمعه 4 تیر 1395 05:45
سلام امتحانامون یه هفته ای میشه که تموم شده حالم هنوز خوبه خوب نشده ولی بهترم خداروشکر امشب داشتم فکر میکردم که چی خوشحالم میکنه هرچی فکر کردم دیدم که من آرزویی دیگه ندارم آدما یه روزی به جایی میرسند که چون انقدر تلاش کردن به آرزوهاشونو و نرسیدن دیگه آرزویی ندارند نمیدونم کار درستیه یا نه که فکر میکنی به کارایی که دلت...
-
سه روز تا آزادی:|
جمعه 28 خرداد 1395 14:03
سلام تو این چندوقت که ننوشتم خیلی اتفاقات افتاد و الان حوصلم گرفت گفتم بیام بنویسم امتحاناتمون شروع شد و تا اینجا به جز دوتا درس خداروشکر بقیشون عالی میشم و سه روز دیگه امتحاناتم تموم میشه و راحت میشم از اینهمه درس خوندن دوتا از امتحانامو تازه داده بودم که یه مریضی خیلی بدی گرفتم و هیچی نمیتونستم بخورم فکر میکردم که...
-
خسته از خوندن درسها
دوشنبه 10 خرداد 1395 22:04
اینجا یه جای قدیمیه برام که میام و مینویسم تا یه روزی جایی باشه که خاطرات جوونیم ثبت شده باشن الان پای درس خوندن بودم برای امتحاناتم که یه هفته کمتر مونده از اون چیزی که فکرشو میکردم رشته حقوق سخت تره واقعا بعضی جاهاشو نمیفهمم یا مطالب انقدر زیاده که نمیرسم بخونمشون از خدا میخوام کمکم کنه و این ترمو قبول شم و منم همه...
-
خاطرات 22 بهمن
جمعه 30 بهمن 1394 05:02
من و دوستام ازسالی که باهم دوست شدیم هرسال 22 بهمن میرفتیم راهپیمایی امسال دیگه باهم تو یه مدرسه نبودیم من و سارا هردومون رشته حقوق قبول شدیم یوسی هم علمی کاربردی شرکت کرد و نجف هم توی یه فروشنده شده و میره سرکار ما از یه هفته قبلش هماهنگ کرده بودیم که بریم راهپیمایی خلاصه کنم که صبح 22 بهمن من ساعت6 پاشدم و زنگ زدم...
-
بعد سه سال اومدم توی وبلاگم
جمعه 30 بهمن 1394 04:12
به نام خدایی که هرچه دارم از اوست از کجا شروع کنم؟ از اخرین پستی که گذاشتم توی وبلاگم و تازه میخواستم پیش دانشگاهیمو بخونم حالا شدم خانوم دانشجو ترم اول رشته حقوق هنوز همون دوستای خل و چلمو دارم همونایی که کلی خاطراتم باهاشونو تو وبلاگم نوشتم الان هرکدومشونو سر یه کار و یه رشته ای هستن بعد وبلاگ درگیر کانال زدن توی...
-
پست خداحافظی
دوشنبه 17 شهریور 1393 01:24
سلام دوستای گلم دوستان مجازی ک ی سال کنارم بودن و بهم سرمیزدن خیلی وقته ک آپ نکردم و دیگه نتونستم بیام شرمندم ک نتونستم ب دوستایی ک بهم سرزدن سربزنم ببخشید یک سالی شد ک من این وبو ساختم برای شما دوستانی ک داستان هایی بخونین و شاید در گوشه ای از زندگیتون استفاده کنید اول مخصوص از محدثه جونم اولین دوست مجازیم عذرخواهی...
-
عیدتون مبارک
دوشنبه 6 مرداد 1393 05:53
تا ز رویت گرفته ام روزه جز به یادت نکرده ام افطار چقدر سخت است که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانی اللهم عجل لولیک الفرج عید سعید فطر بر تموم دوستان گلم مبارک...
-
شب قدر
یکشنبه 29 تیر 1393 01:34
فرشته ها برای آزادی انسان ها از دستان شیطان و بخشش معاصی و بردن آنها به ملکوت مسابقه داده و منتظر ندای بنده خدا هستند. (اللهم لبیک) التماس دعا
-
گاهی کودکان از ما خیلی بزرگ ترند
پنجشنبه 19 تیر 1393 16:10
مرد ثروتمندی تعریف میکرد که روزی با یک ماشین گرانقیمت که برادرم برای روز تولدم هدیه کرده بود در پمپ بنزین بودم و پسرک ژنده پوش فقیری که شیشه ماشینها را پاک میکرد شروع به پاک کردن ماشین من شد پولی به او دادم و گفتم این ماشین را برادرم به من هدیه داده . ناگهان اشک در چشم پسرک حلقه زد گفتم چی شد؟ دوست داشتی تو هم برادری...
-
گاهی مث مداد سفید باش
چهارشنبه 18 تیر 1393 12:24
همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند…به جز مداد سفید…هیچ کسی به او کار نمی داد…همه می گفتند: تو به هیچ دردی نمی خوری” …یک شب که مداد رنگی ها…توی سیاهی کاغذ گم شده بودند…مداد سفید تا صبح کار کرد…ماه کشید…مهتاب کشید…و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد…صبح توی جعبه ی مداد رنگی…جای خالی او…با هیچ رنگی پر نشد...
-
قیمت زیبایی...
سهشنبه 10 تیر 1393 07:54
مردی در نمایشگاهی گلدان می فروخت... زنی نزدیک شد و اجناس او را بررسی کرد. بعضی گلدان ها بدون تزیین بودند اما برخی طرح های زیبا و ظریفی داشتند. زن قیمت گلدان هارا پرسید و دریافت که قیمت همه آنها یکی است. او پرسید: چرا گلدان های نقش دار و گلدان های ساده یک قیمت هستند؟؟چرا برای گلدانی که وقت و زحمت بیشتری برده است همان...
-
تو بعد افطار چجوری هستی؟؟
یکشنبه 8 تیر 1393 22:29
تاحالا به این فکر کردی که تو ماه رمضون چه شکلی میشی؟؟؟ معمولا تو قبل از افطار ایجوری هستی .(‘.’) \].[/ _/ \_ ولی بعد از افطار ! _(‘.’)_ \( . )/ _!/ \!_ خسته نباشی !
-
پول بهتر است یا ثروت؟
شنبه 7 تیر 1393 17:46
معلم پسرک را صدا کرد تا انشایش را که موضوعش علم بهتر است یا ثروت را بخواند پسرک گفت ننوشته... معلم با خط کش پسرک را تبیه کرد پسرک درحالی که دستهایش قرمز شده بود زیرلب گفت: آری ثروت بهتر است چون اگر پول داشتم دفتر میخریدم...
-
ماه رمضان پیشاپیش مبارک
شنبه 7 تیر 1393 01:29
صحبت از گرمای هوا بود که به ماه رمضان رسید ... # امسال روزه می گیری؟؟ + اگر خدا بخواهد ... # من هم می گیرم، ولی کدام پزشک این همه سختی را برای بدن تایید می کند؟ + همان که وقتی همه پزشکان جوابت کردند ، برایت معجزه می کند ! پیشاپیش ماه مهمانی خدا به همه دوستان گلم مبارک
-
مصاحبه بازیکنان تیم ملی
پنجشنبه 5 تیر 1393 06:23
سلام دوستان گلم خیلی ناراحتم از حذف تیم ملی ایران از جام جهانی رفت تا چهارسال بعد... و در ادامه مصاحبه بازیکنان تیم ملی ایران بعد از حذف از جام جهانی به گزارش سایت رسمی فدراسیون، سیدجلال حسینی پس از شکست تیم ملی برابر بوسنی و حذف از جام جهانی گفت: در دو بازی قبل خوب بودیم ولی به خاطر پروازهای زیاد و فشار بازیها خسته...