دنیای یاسمین

دنیای یاسمین

بااااااااااالبخند واااارد شویییییییید!!! :)))
دنیای یاسمین

دنیای یاسمین

بااااااااااالبخند واااارد شویییییییید!!! :)))

قطره عشق

   قطره؛ دلش دریا می خواست
خیلی وقت بود که به خدا خواسته اش رو گفته بود
هر بار خدا می گفت :  “از قطره تا دریا راهیست طولانی، راهی از رنج و عشق و صبوری، هر قطره را لیاقت دریا نیست!  “
قطره عبور کرد و گذشت
قطره پشت سر گذاشت
قطره ایستاد و منجمد شد
قطره روان شد و راه افتاد
قطره از دست داد و به آسمان رفت
و قطره؛ هر بار چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت
تا روزی که خدا به او گفت : امروز روز توست، روز دریا شدن!
خدا قطره را به دریا رساند
قطره طعم دریا را چشید
طعم دریا شدن را
اما؛ روزی دیگر قطره به خدا گفت: از دریا بزرگ تر هم هست؟
خدا گفت : هست!
قطره گفت : پس من آن را می خواهم
بزرگ ترین را، و بی نهایت را !
پس خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت : اینجا بی نهایت است!
و آدم عاشق بود، دنبال کلمه ای می گشت تا عشق را درون آن بریزد
اما هیچ کلمه ای توان سنگینی عشق را نداشت
آدم همه ی عشقش را درون یک قطره ریخت
قطره از قلب عاشق عبور کرد!
و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید. خدا گفت :
“حالا تو بی نهایتی، زیرا که عکس من در اشــک عــاشق است!  “  

امید

 

اگر از پایان گرفتن غم هایت نا امید شده ای ، به خاطر بیاور زیباترین صبحی که تا  

 

به حال تجربه کرده ای مدیون صبرت در برابر سیاهترین شبی هستی که هیچ دلیلی  

 

برای تمام شدن نمی دید …   

دخترا مثل سیبن

دخترها مثل سیب های روی درخت هستند. بهترین هایشان در  

 

بالاترین نقطه درخت قرار دارند. پسرها نمی خواهند به بهترین ها  

 

برسند چون می ترسند سقوط کنند و زخمی بشوند، بنابراین به  

 

سیب های پوسیده روی زمین که خوب نیستند اما به دست  

 

آوردنشان آسان است، اکتفا می کنند . سیب های بالای درخت فکر  

 

می کنند مشکل از آنهاست در حالی که آنها فوق العاده اند. آنها  

  

فقط باید منتظر آمدن پسری بمانند که آن قدر شجاع باشد که بتواند   

از درخت بالا رود و... سبز باشید همیشه.  

محبت

 

از پیری پرسیدند: دوستت کیست؟ 

گفت: همان که محبتش مرا پیر کرد