دنیای یاسمین

دنیای یاسمین

بااااااااااالبخند واااارد شویییییییید!!! :)))
دنیای یاسمین

دنیای یاسمین

بااااااااااالبخند واااارد شویییییییید!!! :)))

بلاخره تموم شد

شنبه صبح رفتم بانک برای واریز هزارتون امتحان شهری دیگه کارمند بانک منو میشناخت بس رفتم و دیگه بدون نوبت میرفتم کارمو و زد راه مینداخت

رفتم آموزشگاه برای سه شنبه که امروز صبح بود اسم بنویسم وقتی اسممو نوشت گف پروندت بمونه آقای نادی نیست باید امضا کنه فردا بیا ببر دیگه کلاس برنداشتم دوشنبه که تعطیل رسمی بود خلاصه یکشنبه رفتم پروندمو بگیرم آقای نادی گف اا بار هفتمته چرا آخه از خجالت آب شدم گفتم نمیدونم والا

گف تو لیست 28 نفری میذارمت نفر 9 ام سه شنبه ساعت 8 اونجا باش تشکر کردم و خدافظی کردم

دیشب از استرس اینکه رد بشم خوابم نمیبرد تا4 بیدار بودم و بلاخره صبح پیدارشدم و آیت الکرسی خوندم و تو راه صدقه انداختم هوا خیلی سرد بود خانما خیلی کم بودند گف یهخانمه افسر زود اومده  و یه سری برده افسره اومد و اسمارو خوند خیلیا نبودن و سر همین اسم منم از 4 نفر نفر سوم بود و نشستیم به دختره که جلو بود گف به افسره شما هم کمربندتونو ببندید خندم گرف  و افسره گف راه بیفت پاشو گذاشته بود رو گاززز کلاجو ول نمیکرد ماشین صدا میداد و حرکت نمیکرد خاموش شد دنده رو خلاص نکرده روشن کرد ماشین پرید جلو  گف وای خیلی کلاج بالاس خاموش میشه گف برو پایین استرسم بیشتر شد بعدی نشت اونم به زور ماشینو حرکت داد هی خاموش کرد بلاخره راه افتاد اومد پارک دوبل بزنه نتونس ماشین خاموش شد گف برو پایین وای نوبت من شده بود دستام یخ بسته بود نشستم و پروندمو دادم به افسر و صندلیمو درست کردم و آینه ها و دندرو خلاص کردمو و ماشینو روشن کردم و کمربندمو بستم و زدم دنده یک و ماشین راحت حرکت کرد گف بزن دنده دو زدم و با سرعت میرفتم گف برو تو این کوچه رفتمو گف دور دو فرمونه بزن خیلی خوب دور دوفرمونو زدم و گف ب برو  گف بغل پشو پارک دوبل بزن خیلی خوب پارک دوبلمو زدم گف برو دنده فرمونو یه دور و نیم چرخوندم و رفتم دنده عقب گف خب بسته پیده شو عقب بشین پون دو نفر بمونن باید بمونی اونیکی هم امتحان بده دختره نشست من دفعه سوم هم همین پیش اومد ولی ردم کرد سر همین نمیدونستم قبول شدم یا نه یهو دیدم نوشت قبول شد یعنی دوست داشتم جیغ بزنم از خوشحالی خیلی حس خوبی بود برای بار هفتم دیگه خیلی خوب بود خیلی تشکر کردم اونیکی دختره هم نتونس ماشینو حرکت بده و خود افسره رف خودش جلو بقیه انقدر خوشحال بودم فقط دلم میخواس بخندم رفتم آموزشگاه شلوغ بود وایستادم تا کارشون تموم شه و پروندمو دادم گفتم به منشیه قبول شدم گف ا من فک کردم رد شدی چرا خوشحال نیستی گفتم چیکار کنم نشون بدم خوشحالم بپرم بالا و پایین همه مردن از خنده

رفتنی خونه شیرینی خریدم و بردم مامان و بابام خیلی خوشحال شدن از سه هفته پیش که رد شده بودم دست نزده بودم به ماشین دستمال برداشتم و بردم پایین تو سرما ماشینو شستم قشنگ بهش گفتم ما قراره خیلی جاها باه بریما خخخ با ماشین میحرفیدم

خلاصه تموم شد خدارو شکر عاشقتم خدای مهربونم

آرزو هایی که بهشون میرسم ولی...

بی خوابی زده به سرم داشتم فکر میکردم به آرزوهایی که دوست داشتم بهشون برسم و خیلیاشونو رسیدم خداروشکر ولی دیر انقدری که الان قدرشو نمیدونم ولی از خدای مهربونم ممنونم که همیشه هوامو داشته

یه دفتر آرزوها دارم که از سوم راهنمایی آرزوهامو توش مینوشتم تا ببینم بهشون میرسم میخونم خندم میگیره چه آرزوهایه کوچیکی ولی برای من خیلی بزرگ بود الان 6.7 سال شده که این دفترو دارم و جز خودم و خدا کسی نخونده آرزوهامو...

مثلا راهنمایی که بودم آرزو داشتم برای خودم اتاق داشته باشم الان خندم میگیره یا مثلا آرزوم بود رشته حقوق قبول شم ولی الان که حقوق میخونم ذوقی ندارم یا همین گوشی آیفون آرزوم بود ولی الان اصلا برام مهم نیس این گوشی یا گوشی دیگه مشکل اینه من به خیلی از آرزوهام رسیدم ولی انقدر دیر که ذوق استفاده کردنشو نداشتم من حتی برام شمال رفتن آرزو بود که حالا رفتن یا نرفتنش فرقی ندارههمین ماشین خریدن فکر میکردم هیچوقت ماشین نداشته باشم حالا که خریدن افتاده تو پاکینگ چون هنوز حوصلم نگرففته برم امتحان شهریو برا بار هفتم بدم

یه آرزو از آرزوهای دیگمو اینجا مینویسم مطمینم یه روز میرم حالا چن سال دیگه خدا میدونه

خیلی دوست دارم برم پاریس و برج ایفلو از نزدیک ببینم و باهاش عکس بندازم

حتی بیشتر چیزایی که دارم برج ایفله


کی مث من از هارد خریدن ذوق میکنه؟

هفته پیش اومدم یه سریالی رو بریزم تو کامبیوترم که دیدم بعلههههه کل فایل های کامبیوترم پرشده

اول از همه از پدرم اجازه گرفتم و بعد از اوکی دادنش کامبیوترو روشن کردمو طی یه حرکت از دیجی کالا انتخاب کردم و درخواست دادم و آوردنش

هرچی فیلم و سریال داشتم مث ندید بدیدا ریختم تو هاردم

چندتا فیلم که دیدمو پیشنهاد میکنم ببینید اگه ندیدید عالین تو کانالمم میذارمش @girl_khas ایدی کانالمه جوین شید دوست داشتید دانلود کنید

سریال #عشق_اجاره_ای #دختران_آفتاب #عشق_حرف_حالیش_نیست #کارا و سودا اینا ترکیه ایه که من عاشقشونم

توی کانالم هس فیلم ایرانی و... حتما سر بزنید خوشحال میشم

اینم عکس هاردم و خرگوش جانم

یه دفعه میبری...

سلام 

الان که دارم مینویسم حال روحیم افتضاحه داغونم به هیچکسیم نمیتونم درد و دل کنم گفتم بیام اینجا بنویسم

امروز برای بار 6 ازمون رانندگی برای گواهینامه گرفتنو رد شدم

هرچی نذر کردم هرسری التماس خدارو کردم منو شرمنده پدر و مادرم نکن هی گفتم قبول میشم  اینسری دیگه تموم میشه ولی نه ...

خسته شدم از بس گفتم صلاح خداست حکمت خداست

خسته شدم بس هرچیو خاستم بهش نرسیدم یا انقدر دیر رسیدم که ذوقشو از ست دادم

آدم ز یه جایی به بعد میبره دیگه خسته میشه نمیدونم دیگه چیکار کنم

برام ماشین خریدن ولی گفتن تا گواهینامه نگرفتی نمیشه پشت فرمون بشینی

امروز گفتم ماشینو بفروشین دیگه نمیرم

خدایا من خسته شدم از بس دعا کردم سر هرچیزی که خواستمو بهش نرسیدم مرسی خدا ...


8 محرم

سلام  اونایی که به وبلاگم سر میزنین

حالم از اونسری که مینوشتم خداروشکر بهتره فهمیدم که من خیلی ناشکرم وقتی سایه پدر و مادر بالاسرت باشه یعنی #خوشبختی

مشغول درس خوندن برای درسهای جدید دانشگاهم  فکرکنم رشتمو دوست دارم بااینکه سخته ولی همش درگیری های ذهنیمه

توی کلاسمون یه پیرمردس 60 .70 ساله حرف میزنه انگار فامیل دور داره حرف میزنه همش سوال داره استادا هم چواب میدن سر کلاس متون فقه انقدر سوال پرسید استادمون گف شب که میری روضه اون آقایی که براتون صحبت میکنه بگو بیاد پایین ازش بپرس یگه کلاس رف رو هوا

منم تو کلاس تو بحثا شرکت میکنم خیلی خوبه این ترم 17 واحد برداشتم حداکنه ایشالا این ترمم بتونم همرو پاس کنم

دعاکنید یه روزی بتونم یه وکیل خوب شم

بابابزرگم منو نصیحت میکرد میگف اگه یکی حقو میگه ولی پول کمتری میده ولی یکی ناحق میگه و پول بیشتر تو همیشه طرف حقو بگیر اگه یکیم حقو میگفت پول نداشت بده تو کمکش کن بیا من بهت میدم

گفتم حتما که طرف حقو میگیرم ولی انشاالله شیطون گولم نزنه

این شبا فقط دارم برای خواهرزادم دعا میکنم دلم روشنه که امام حسین شفا میده

از بعد عید رفتم گواهی ناممو بگیرم تا الان هنوز دارم میرم خداکنه اینسری شهریو قبول شم خسته شدم دیگه همش ایراد الکی میگیرن

قبل محرم یکی اومد خواستگاری همون اولش گفتن خب اجازه بدین دختر و پسر برن باهم حرف بزنن بابام یهو گف نخیر بزارین ببینیم ما از پسرتون خوشمون میاد منظورش من بودم مرده بودم از خنده جلو خودمو گرفتم اومد درستش کنه گف شما هم از دختر ما خوشتون اومده باشه بدترش کرد از خنده مردم دیگه ( از خداشونم باشه) والا قبل از اینکه بیان مه از دیشبش و صبحش و ظهرش خونرو برق انداختم مامانم گف بگیم هفته ای یه بار خواستگار بیاد تو پاشی کار کنی

قرار شد بعد دهه زنگ بزنن من الان تو فکر تصمیمم شایدم بگم نه آخه اصلا آمادگیشو ندارم

27 مهر تولدمه ولی تو محرمه توقعی ندارم دیگه پیر شدم 20 سالم شده

تو این شبا منو خیلی دعا کنید...

الانم دارم مداحی جواد مقدمو گوش میدم....

دلبستم به پرچم سیات به بزم روضه هات به نیمه نگات

دلبستم به نوکرای تو میون دارای تو به کربلای تو

....

باشه لال میشم از این شیون و شین

من کجا و صحن شاه عالمین

....