سلام دوستای خوبم ...
ببخشید که چند روزی نبودم
حالا دست پر اومدم با یه آپ جدید
یه کلیپ خیلی قشنگ براتون گذاشتم با موضوع خدا غریبه
امیدوارم دانلود کنید و تا آخرش ببنیدید و نظراتونو بگید...
برای دانلود برید ادامه ...
برای دانلود لینک زیر رو کلیک کنید
http://s5.picofile.com/file/8114829976/gharibe_Ramezani.mp4.html
یاسمین جون دنیای قشنگی داری.
برات آرزوی بهترین ها رو دارم.
موفق باشی عزیزم.
مرسی از حضورت و نگاه قشنگت
سلام واقعا زیبا بود مطالب وبت همش عالیه.خوشحال میشم به منم سربزنی
سلام ممنون از لطفتون حتما
سلام آجی خوشحال میشم تبادل لینک داشته باشیم
من لینکت کردم
کلیپ جالبی بود ممنون
کاری به افرادی که خوندنش ندارم ولی مضمون خوبی داشت
خواستم ازت اجازه بگیرم شاید برای یه وبلاگ مذهبی ازش استفاده کردم
سلام داداش
ممنون از توجهت
خواهش میکنم خوشحالم میشم بگذارید قصدم شنیدن مردمه چه اینجا چه سایتای دیگه
ممنون
سلااااااااااااااااااااااااااااااام
نیستی خانوم سر نمیزنی بی وفا شدی؟
خوشحال میشم سر بزنی
سلاااااااااااااااام مهساجون ببخش نبودم
اوووووووومدم
سلام
در صورت تمایل به تبادل لینک خبر دهید
موفق و سربلند باشید
یاعلی
مجید1: بچه ها، مجید هم رفت
زل زده به من. نگاهش می کنم. ولی او باز هم به من زل می زند. به چشمانش که نگاه می کنم لبخند در چهره اش می نشیند. گریه ام می گیرد. او باز نگاهم می کند و می خندد. دیگر تاب نمی آورم. اشک در چشمانم سنگینی می کند. سر را پایین می اندازم. تا چشم در چشم نشویم. دو روزی می شود که عکسش را روی دیوارها چسبانده اند. عکسی که زیرش نوشته بودند: بچه ها، مجید هم رفت.
خداحافظ مجید عزیزم
...............................
مجید2 : دو قلوئه؟
چقدر اذیتش کردیم. هفت طبقه شکم داشت. وقتی می خواستیم باهاش شوخی کنیم بهش می گفتیم دو قلوئه؟ اون هم دست می گرفت به شکمش. انگار که بار سنگینی را بخواهد جابجا کند، ادای حامله ها رو در می آورد. بعد با اون شکمش ما رو هل می داد و پقی می زد زیر خنده.
- چقدر تپله! تو پوست خودش نمی گنجه!
آخرین باری که سر به سرش گذاشتیم دلخور شده بود. ولی به روی خودش نیاورد. ولی از چشاش خوندم که ناراحت شده. اگه دوباره ندیده بودمش هیچ موقع خودم رو نمی بخشیدم. حسرتش می موند تو دلم که چرا از دلش در نیاوردم.
قربونت بشم مجید جان. آخه تو با این شکم چه جوری تو یه متر جا، جا می شی؟
دیگر نمی توانم بنویسم. گریه امانم را بریده است.
...............................
مجید3: اون دنیا
هفتم مجید تو مسجد نشسته بودیم. هر کسی یه خاطره ای از خدا بیامرز می گفت. یه دفعه یکی از رفقا، بقیه رو صدا کرد و گفت بچه ها راستش رو بخواهید من دیشب خوابش رو دیدم. گفت: احمد می دونی اولین سوالی که اینجا ازم پرسیدن چی بود؟
گفتم: نه والله از کجا باید بدونم. تا حالا اون دنیا نرفتیم. توفیق دیدار نکیر و منکر رو هم پیدا نکردیم.
خدا بیامرز گفت: تا رسیدن به من، گفتند: دو قلوئه؟
ما که هاج و واج داشتیم به احمد نگاه می کردیم. یه دفعه پقی زدیم زیر خنده. از خنده ی بچه ها، خنده ی مجید اومد جلو چشمون. خنده مجید که یادمون اومد، دوباره از دلتنگی گریه مون گرفت. مثل دیوونه ها شده بودیم. گریه، خنده، گریه.
بابای مجید اومد پیشمون. رومونو بوسید گفت: بچه ها می شه یه کم مراعات کنید. فکر می کنند شما می خواهید جلسه رو به هم بزنید. بغلش کردیم و یه دل سیر گریه کردیم رو شونه های این مرد.
سلام ممنون از حضورتون
لینک شدین
موفق باشید
سلام ابجی
خوبی؟
دانلود کردم این کلیچو ولی راستش از این چیزا و مداحی خوشم نمیاد،موفق باشی و مرسی که سر زدید
ممنون از حضورتون داداش نظر هرکسی باارزشه
خیلی زیبا
ممنون از نگاهت سایه جون